گروه بینالملل مشرق - از سیمای «ابو جمیل» چنین برمیآید که بیشتر از 16 سال نداشته باشد. لباس نظامی به تن دارد و در دستش موس لیزری و صفحه ای الکترونیکی متصل به یک کامپیوتر مشاهده می شود. حافظه این کامپیوتر اطلاعاتی دقیق از تمام ابعاد و جوانب نبرد القلمون پر شده است.
«ابو جمیل» آنگونه که خود را معرفی می کند، فرمانده میدانی «یگان حیدر» در «حزب الله» لبنان است. این یگان، واحدهای نظامی حزب الله در دو منطقه مرکزی و غربی القلمون (از منطقه ضهر البیدر تا منطقه القاع) را پوشش می دهد.
به نظر می رسد، «یگان حیدر» مسئول پوشش تمام ابعاد جنگ القلمون از اولین لحظات شروع این عملیات تا پایان آن است و «ابو جميل» از آن دست رزمندگان حزب الله است که فرهنگ و جنگ را در خود گرد آورده و اطلاعات و دانش سیاسی و اعتقادی در گفتار و رفتارش به خوبی مشاهده می شود و همین موجب شده تا در این سن اندک به جایگاه مهمی ارتقا یابد.
«یگان حیدر» گروهی نظامی است که در تقسیم بندی های نظامی در ارتش های کلاسیک و سنتی می توان این یگان را «لشکر» شمرد. این یگان دارای اتاق عملیات و امدادرسانی لجستیک و چندین گروه و سلاح های سنگین و حتی هواپیماهای شناسایی از نوع رادار گریز است.
فرمانده «ابو جميل»
«ابو جميل» نماد و نمونه نسل جدید رزمندگان کارکشته و کهنه کار مقاومت «حزب الله» است. از این حیث وی حتی از شهید «عماد مغنیه» نیز سن و سال دارتر است، شهید بزرگواری که باید او را سرآمد تجربه نظامی در حزب الله شمرد، اما از حیث دانش نظامی و امنیتی باید اعتراف کرد که کسی به گرد پای شهید مغنیه نمی رسد.
با این حال «ابو جمیل» نماد نسل نظامی و رزمنده ای در جنگ است که دارای شامه میدانی و منطقه ای قوی است، نسلی که تمام دوره های اساسی و پایه نظامی را سپری کرده و او را به داشتن تجربه و مجرب بودن می شناسند و اطلاعات دقیقی از بافت و ساختار جمعیتی مناطق نظامی که رصد آنها به وی داده شده، دارد.
طی بیست سال حزب الله چهره های متعددی را در قالب فرماندهی و برعهده گرفتن مسئولیت دفتر سیاسی حزب در منطقه «بقاع» لبنان به خود دیده است. اما در بین این چهره ها و کادرهای حزب «ابو جمیل» جایگاه خود را دارد.
در اتاق عملیات
چهارشنبه گذشته «ابو جميل» شرح و توضیحی از روند نبردهای جاری در منطقه القلمون ارائه داد. مهمترین ویژگی توضیحات وی آن بود که در عین عدم شرح و بسط بیش از حد موضوع، جهت فهم بهتر هر مرحله از نبرد، شرحی از آن به زبان نظامی ارائه می داد و با انتخاب درست اصطلاحات نظامی تلاش می کرد، حساسیت نبردها و میزان استراتژیک بودن هر منطقه را به شونده انتقال دهد و با مهارت به شرح و بیان رخ دادها و وقایعی می پرداخت که مطبوعات خبرساز دنبال آن هستند.
«ابو جميل» در توضیحات خود بر نقاط اساسی تمرکز کرد که دستاوردهای مهم حزب الله در این نبرد و چرایی شکست گروه تروریستی تکفیری «جبهه النصره» را به تصویر می کشید و تبیین می کرد، به خصوص آنکه این گروه تکفیری بر بخش قابل توجهی از منطقه القلمون سیطره داشت و سرانجام اینکه وی توضیح داد که چه چیز موجب شده تا پرونده القلمون بسته نشود و نبرد نهایی و سرنوشت ساز آن رقم نخورد.
از پاسخ هایی که «ابو جميل» به سوالات انجام شده حین شرح و توضیح نبرد القلمون داد، می توان به نتایج اساسی زیر دست یافت:
یک: حزب الله نبرد القلمون را به سه قسمت در سه جبهه عملیاتی تقسیم کرد. اولین آن، مختص مناطق پیرامون شهرها و شهرک ها و روستاهای القلمون بود که جبهه النصره و گروه تروریستی موسوم به «ارتش آزاد» بر آن دارد. قسمت دوم یا بخش دوم عملیات های حزب الله، مناطقی را در برمی گرفت که گروه تروریستی تکفیری «داعش» بر آنها سیطره داشت و بخش سوم عملیات به عرسال و به طور مشخص مناطق پیرامون عرسال اختصاص داده شده بود.
این میدان جنگ، میدان مرکبی بود که عوامل متعدد در آن دخیل بودند و بر این اساس حزب الله آن را به دو عرصه تقسیم کرد که مشترکات سیاسی و روانی موجب ارتباط آنها با یکدیگر می شد.
میدان اول مناطق پیرامون عرسال را شامل می شد که اردوگاه های پناهجویان سوری در مناطق شرقی لبنان هم جزو این میدان شمرده می شدند و میدان یا عرصه دوم شهرک «عرسال» بود.
به طور کلی حزب الله تلاش دارد، هر یک از این جبهه ها را از دیگری جدا کند و این هدف را با ایجاد موانع و حد فاصل هایی سیاسی و میدانی و روانی بین آنها محقق خواهد کرد.
هدف از این تاکتیک به خدمت گرفتن و فعال کردن تمام تناقض ها و تعارض های موجود در جبهه مقابل است تا این جبهه را تضعیف کرده و با تفکیک آن به گروه های جدای از یکدیگر، آنها را به خود و درگیری با هم مشغول کند.
بازتاب عملی این تاکتیک حزب الله را می توان از طریق تمرکز حزب بر مرحله آخر جنگ القلمون و حمله رزمندگان مقاومت تنها به مناطق تحت تصرف النصره بدور از داعش و مناطق تحت تصرف آن و واداشتن عناصر النصره به فرار از عرصه رویارویی ها و میدان جنگ به مناطق تحت تصرف داعش ملاحظه کرد.
دیدیم که با فرار عناصر النصره به مناطق داعش، سرکرده این گروه تکفیری از آنها خواست تا با «ابو بکر البغدادی» بیعت کنند و نتیجه همان طور که انتظار می رفت، مخالفت عناصر النصره بود تا به دنبال آن درگیری هایی بین دو طرف رخ دهد.
«ابو جميل» اطلاعات مهمی در این بخش از توضیحات خود ارائه می دهد، مبنی بر اینکه اگر مشاهده می کنیم که درگیری ها بین داعش و النصره پایان یافته به دلیل میانجی گری طرف سومی است که در این امر پیش قدم شده است، اما انتظار می رود که این دوره آرامش بین این دو گروه چندان دوام نیاورد.
دو: نتیجه دومی که از اظهارات «ابو جمیل» می توان گرفت، آن است که حزب الله از قدرت اطلاعاتی بسیار بالایی چه در زمینه کسب اطلاعات قدیمی و چه در خصوص بدست آوردن اطلاعات جاری برخوردار است. افزون بر اینکه این حزب می تواند، اطلاعاتی که بدست آورده را در تاکتیک های نظامیش برای کسب موفقیت ها و پیروزی های میدانی به خدمت بگیرد، نمونه های چنین مواردی بی شمارند، از جمله اینکه حزب الله به تمام تفاصیل وضعیت نظامی و تسلیحات در اختیار داعش و النصره در منطقه القلمون در آستانه آغاز عملیاتش و روابط نظامی و میزان و سطح این روابط و تغییرات عارض بر آن طی نبرد آگاه و مشرف بود.
گزارش حزب الله از تسلیحات نظامی داعش و النصره در مناطق تحت تصرفشان در القلمون در زمان آغاز نبرد آخر نشان از نزدیکی و تقارب تسلیحاتی آنها داشت. به گونه ای که براساس گزارش حزب الله داعش دارای تسلیحاتی کمتر از النصره بود (دو دستگاه تانک داعش در مقابل 7 دستگاه تانک النصره).
نتایج نبرد نشان داد که جبهه النصره ناشیانه وارد میدان جنگ شده است، چون تمام گلوله های تانک های خود را در مدت زمان اندکی پس از آغاز جنگ به پایان رساند و به این ترتیب در ادامه جنگ تانک ها به باری روی دوش عناصرش تبدیل شده بودند.
اما در استراتژی جنگی جبهه النصره در منطقه القلمون تانک عامل اصلی و اساسی شمرده نمی شود، بلکه این گروه تکفیری بیش از هر چیز بر خودروهای بمبگذاری شده و کمربندهای انتحاری به عنوان مهمترین وسیله دفاعی تکیه می کند.
توجه به این نکته تفسیر کننده این امر است که چرا نبردهای القلمون اسرایی از داعش و النصره نداشت، تکیه این گروه ها بر سلاح های انتحاری اجازه نمی داد، عنصری از عناصر گروه به اسارت حزب الله در آید.
این درحالی است که باید توجه داشت، جبهه النصره در صفوف خود از کارشناسان مواد منفجره و متخصصان برجسته بمبگذاری بهره می برد. همچنین هر دو گروه موشک های ضد زره پوش میلان در اختیار دارند و در این بین داعش موشک کورنیت نیز در اختیار دارد.
اطلاعات حزب الله بر این نکته تاکید می کند که رزمندگانش در منطقه القلمون تاکنون با این سلاح در میدان های نبرد و جنگ برخورد نکرده بودند. در دو روز آخر نبردها داعش دو موشک میلان به سمت مواضع حزب الله شلیک کرد که یکی از آنها منفجر نشد.
داعش در تاکتیک های دفاعی و هجومی خود بر تیربارهای سنگین 23 و 14 و به شکل فزاینده تر بر خودروهای بمبگذاری شده و همچنین کمربندهای انفجاری تکیه می کند.
اغلب ذخایر تسلیحاتی داعش و النصره در منطقه القلمون را تسلیحاتی تشکیل می دهد که از انبارهای ارتش سوریه غنیمت گرفتند و از جمله این غنیمت ها باید به 8 میلیون تیر از عیار مختلف و موشک های گراد اشاره کرد.
احتمال و امکان تعویض و مبادله ذخایر تسلیحاتی اندک است. تجربه داعش در تولید خمپاره های 120 میلی متری در کارگاه هایی که در منطقه القلمون دایر کرد، موفقیت آمیز نبود. خمپاره هایی که این گروه تکفیری تولید کرده است، از قدرت چندانی برخوردار نبوده و توان وارد آوردن ضربات مستقیم را ندارد.
همین موضوع در خصوص جبهه النصره نیز صدق می کند و اینکه این گروه نشان داده توان ابداع و نوآوری تسلیحاتی ندارد، همان گونه که از مهارت و تخصص استفاده از برخی تسلیحات نظامی نیز محروم است، به عنوان مثال عناصر این گروه اگرچه تلاش کردند، هواپیماهای بدون سرنشین سبک را به خدمت بگیرند، اما در این امر با مشکل مواجه شدند. درحالی که النصره مسلح تر از داعش نشان می داد.
سه: سومین نتیجه ای که از اظهارات «ابو جمیل» می توان گرفت، مربوط به آینده جنگ در القلمون با ورود به بحران سیاسی مرتبط با قضیه عرسال در لبنان است که موجب می شود، به میدان پیچیده ای تبدیل شود.
درگیری هایی که چند روز پیش در منطقه القلمون رخ داد، دارای نشانه های استراتژیک و خاص خود بود و بر این امر تاکید می کرد که نبردهای جاری در این میدان با نبردهایی که در آینده در عرسال شاهد آن خواهیم بود، ارتباط تنگاتنگ دارد.
عرصه رویارویی در این نبرد منطقه نحله بود که به آن «باب الهوی» نیز گفته می شود و طی درگیری های رخ داده یک رزمنده حزب الله شهید و 9 نفر دیگر زخمی شدند، در حالی که گروه های مسلح پیش از مجبور شدن به عقب نشینی 16 نفر از عناصر خود را از دست دادند.
اهمیت این نبرد که 12 ساعت بطول انجامید، در این امر نهفته بود که سرانجام رزمندگان حزب الله موفق شدند، بر بوستان های اطراف عرسال تسلط یابند و کنترل آنها را در دست گیرند.
این نبرد همچنین موجب شد، رزمندگان حزب الله زمینه نبرد موفق و پیروزمند تپه «الثلاجه» را که مشرف به مناطق وسیع و گسترده ای بود، فراهم کنند.
اما نوع دوم، تماس سیاسی با شهرک عرسال را شامل می شود، چون پیشروی رزمندگان حزب الله به سمت بوستان های اطراف عرسال، موجب می شود تا اهالی روابط دوستانه و صلح جویانه ای حداقل برای تامین منافع خود که برداشت محصولات زراعی اشان را شامل می شود، داشته باشند. حزب الله اطمینان دارد که ارتباط و تماسی از این دست دارای بازتاب های مثبت و ایجابی برای از بین بردن شکاف ها و اختلافات است.
از دیدگاه حزب الله عرسال و اردوگاه های پناهجویان سوری احداث شده در این مناطق که حضور ارتش لبنان را در خود احساس نمی کند، همچنان مهمترین راه امداد و کمک رسانی گروه های مسلح تروریستی است و با تکیه بر کمک هایی که از این گذرگاه ها بدست آنها می رسد، این گروه ها امکان ایستادگی و مقاومت در مناطق پیرامون و اطراف عرسال را می یابد و اگر این راه ها قطع شود، می توان پیش بینی کرد که ظرف 5 روز و بدون هیچ گونه درگیری و نبردی عناصر النصره و داعش خود را تسلیم می کنند.
بر این اساس «ابو جمیل» مربع عرسال و اردوگاه های پناهجویان سوری در این منطقه را به «ماهی» بدون آب تشبیه می کند و تاکید می کند که بخش قابل توجهی از کمک های بشر دوستانه ای که بدست پناهجویان سوری در این منطقه می رسد، به عناصر مسلح داده می شود. به این ملاحظات فوق الذکر باید این نکته را هم اضافه کرد که عناصر مسلح شهرک عرسال و مناطق اطراف آن سه روز از روزهای هفته را در این اردوگاه ها و چهار روز را در میدان های نبرد سپری می کنند.
سوالی که در اینجا «ابو جمیل» مطرح می کند، این است که چگونه می توان کمک های پناهجویان سوری مقیم 8 اردوگاه مناطق شرقی لبنان را به عناصر مسلح و گروه های تروریستی پراکنده در منطقه القلمون قطع کرد.
«ابو جمیل» آنگونه که خود را معرفی می کند، فرمانده میدانی «یگان حیدر» در «حزب الله» لبنان است. این یگان، واحدهای نظامی حزب الله در دو منطقه مرکزی و غربی القلمون (از منطقه ضهر البیدر تا منطقه القاع) را پوشش می دهد.
به نظر می رسد، «یگان حیدر» مسئول پوشش تمام ابعاد جنگ القلمون از اولین لحظات شروع این عملیات تا پایان آن است و «ابو جميل» از آن دست رزمندگان حزب الله است که فرهنگ و جنگ را در خود گرد آورده و اطلاعات و دانش سیاسی و اعتقادی در گفتار و رفتارش به خوبی مشاهده می شود و همین موجب شده تا در این سن اندک به جایگاه مهمی ارتقا یابد.
«یگان حیدر» گروهی نظامی است که در تقسیم بندی های نظامی در ارتش های کلاسیک و سنتی می توان این یگان را «لشکر» شمرد. این یگان دارای اتاق عملیات و امدادرسانی لجستیک و چندین گروه و سلاح های سنگین و حتی هواپیماهای شناسایی از نوع رادار گریز است.
«ابو جميل» نماد و نمونه نسل جدید رزمندگان کارکشته و کهنه کار مقاومت «حزب الله» است. از این حیث وی حتی از شهید «عماد مغنیه» نیز سن و سال دارتر است، شهید بزرگواری که باید او را سرآمد تجربه نظامی در حزب الله شمرد، اما از حیث دانش نظامی و امنیتی باید اعتراف کرد که کسی به گرد پای شهید مغنیه نمی رسد.
با این حال «ابو جمیل» نماد نسل نظامی و رزمنده ای در جنگ است که دارای شامه میدانی و منطقه ای قوی است، نسلی که تمام دوره های اساسی و پایه نظامی را سپری کرده و او را به داشتن تجربه و مجرب بودن می شناسند و اطلاعات دقیقی از بافت و ساختار جمعیتی مناطق نظامی که رصد آنها به وی داده شده، دارد.
طی بیست سال حزب الله چهره های متعددی را در قالب فرماندهی و برعهده گرفتن مسئولیت دفتر سیاسی حزب در منطقه «بقاع» لبنان به خود دیده است. اما در بین این چهره ها و کادرهای حزب «ابو جمیل» جایگاه خود را دارد.
چهارشنبه گذشته «ابو جميل» شرح و توضیحی از روند نبردهای جاری در منطقه القلمون ارائه داد. مهمترین ویژگی توضیحات وی آن بود که در عین عدم شرح و بسط بیش از حد موضوع، جهت فهم بهتر هر مرحله از نبرد، شرحی از آن به زبان نظامی ارائه می داد و با انتخاب درست اصطلاحات نظامی تلاش می کرد، حساسیت نبردها و میزان استراتژیک بودن هر منطقه را به شونده انتقال دهد و با مهارت به شرح و بیان رخ دادها و وقایعی می پرداخت که مطبوعات خبرساز دنبال آن هستند.
«ابو جميل» در توضیحات خود بر نقاط اساسی تمرکز کرد که دستاوردهای مهم حزب الله در این نبرد و چرایی شکست گروه تروریستی تکفیری «جبهه النصره» را به تصویر می کشید و تبیین می کرد، به خصوص آنکه این گروه تکفیری بر بخش قابل توجهی از منطقه القلمون سیطره داشت و سرانجام اینکه وی توضیح داد که چه چیز موجب شده تا پرونده القلمون بسته نشود و نبرد نهایی و سرنوشت ساز آن رقم نخورد.
از پاسخ هایی که «ابو جميل» به سوالات انجام شده حین شرح و توضیح نبرد القلمون داد، می توان به نتایج اساسی زیر دست یافت:
یک: حزب الله نبرد القلمون را به سه قسمت در سه جبهه عملیاتی تقسیم کرد. اولین آن، مختص مناطق پیرامون شهرها و شهرک ها و روستاهای القلمون بود که جبهه النصره و گروه تروریستی موسوم به «ارتش آزاد» بر آن دارد. قسمت دوم یا بخش دوم عملیات های حزب الله، مناطقی را در برمی گرفت که گروه تروریستی تکفیری «داعش» بر آنها سیطره داشت و بخش سوم عملیات به عرسال و به طور مشخص مناطق پیرامون عرسال اختصاص داده شده بود.
میدان اول مناطق پیرامون عرسال را شامل می شد که اردوگاه های پناهجویان سوری در مناطق شرقی لبنان هم جزو این میدان شمرده می شدند و میدان یا عرصه دوم شهرک «عرسال» بود.
به طور کلی حزب الله تلاش دارد، هر یک از این جبهه ها را از دیگری جدا کند و این هدف را با ایجاد موانع و حد فاصل هایی سیاسی و میدانی و روانی بین آنها محقق خواهد کرد.
هدف از این تاکتیک به خدمت گرفتن و فعال کردن تمام تناقض ها و تعارض های موجود در جبهه مقابل است تا این جبهه را تضعیف کرده و با تفکیک آن به گروه های جدای از یکدیگر، آنها را به خود و درگیری با هم مشغول کند.
بازتاب عملی این تاکتیک حزب الله را می توان از طریق تمرکز حزب بر مرحله آخر جنگ القلمون و حمله رزمندگان مقاومت تنها به مناطق تحت تصرف النصره بدور از داعش و مناطق تحت تصرف آن و واداشتن عناصر النصره به فرار از عرصه رویارویی ها و میدان جنگ به مناطق تحت تصرف داعش ملاحظه کرد.
دیدیم که با فرار عناصر النصره به مناطق داعش، سرکرده این گروه تکفیری از آنها خواست تا با «ابو بکر البغدادی» بیعت کنند و نتیجه همان طور که انتظار می رفت، مخالفت عناصر النصره بود تا به دنبال آن درگیری هایی بین دو طرف رخ دهد.
دو: نتیجه دومی که از اظهارات «ابو جمیل» می توان گرفت، آن است که حزب الله از قدرت اطلاعاتی بسیار بالایی چه در زمینه کسب اطلاعات قدیمی و چه در خصوص بدست آوردن اطلاعات جاری برخوردار است. افزون بر اینکه این حزب می تواند، اطلاعاتی که بدست آورده را در تاکتیک های نظامیش برای کسب موفقیت ها و پیروزی های میدانی به خدمت بگیرد، نمونه های چنین مواردی بی شمارند، از جمله اینکه حزب الله به تمام تفاصیل وضعیت نظامی و تسلیحات در اختیار داعش و النصره در منطقه القلمون در آستانه آغاز عملیاتش و روابط نظامی و میزان و سطح این روابط و تغییرات عارض بر آن طی نبرد آگاه و مشرف بود.
گزارش حزب الله از تسلیحات نظامی داعش و النصره در مناطق تحت تصرفشان در القلمون در زمان آغاز نبرد آخر نشان از نزدیکی و تقارب تسلیحاتی آنها داشت. به گونه ای که براساس گزارش حزب الله داعش دارای تسلیحاتی کمتر از النصره بود (دو دستگاه تانک داعش در مقابل 7 دستگاه تانک النصره).
نتایج نبرد نشان داد که جبهه النصره ناشیانه وارد میدان جنگ شده است، چون تمام گلوله های تانک های خود را در مدت زمان اندکی پس از آغاز جنگ به پایان رساند و به این ترتیب در ادامه جنگ تانک ها به باری روی دوش عناصرش تبدیل شده بودند.
اما در استراتژی جنگی جبهه النصره در منطقه القلمون تانک عامل اصلی و اساسی شمرده نمی شود، بلکه این گروه تکفیری بیش از هر چیز بر خودروهای بمبگذاری شده و کمربندهای انتحاری به عنوان مهمترین وسیله دفاعی تکیه می کند.
این درحالی است که باید توجه داشت، جبهه النصره در صفوف خود از کارشناسان مواد منفجره و متخصصان برجسته بمبگذاری بهره می برد. همچنین هر دو گروه موشک های ضد زره پوش میلان در اختیار دارند و در این بین داعش موشک کورنیت نیز در اختیار دارد.
اطلاعات حزب الله بر این نکته تاکید می کند که رزمندگانش در منطقه القلمون تاکنون با این سلاح در میدان های نبرد و جنگ برخورد نکرده بودند. در دو روز آخر نبردها داعش دو موشک میلان به سمت مواضع حزب الله شلیک کرد که یکی از آنها منفجر نشد.
داعش در تاکتیک های دفاعی و هجومی خود بر تیربارهای سنگین 23 و 14 و به شکل فزاینده تر بر خودروهای بمبگذاری شده و همچنین کمربندهای انفجاری تکیه می کند.
اغلب ذخایر تسلیحاتی داعش و النصره در منطقه القلمون را تسلیحاتی تشکیل می دهد که از انبارهای ارتش سوریه غنیمت گرفتند و از جمله این غنیمت ها باید به 8 میلیون تیر از عیار مختلف و موشک های گراد اشاره کرد.
احتمال و امکان تعویض و مبادله ذخایر تسلیحاتی اندک است. تجربه داعش در تولید خمپاره های 120 میلی متری در کارگاه هایی که در منطقه القلمون دایر کرد، موفقیت آمیز نبود. خمپاره هایی که این گروه تکفیری تولید کرده است، از قدرت چندانی برخوردار نبوده و توان وارد آوردن ضربات مستقیم را ندارد.
همین موضوع در خصوص جبهه النصره نیز صدق می کند و اینکه این گروه نشان داده توان ابداع و نوآوری تسلیحاتی ندارد، همان گونه که از مهارت و تخصص استفاده از برخی تسلیحات نظامی نیز محروم است، به عنوان مثال عناصر این گروه اگرچه تلاش کردند، هواپیماهای بدون سرنشین سبک را به خدمت بگیرند، اما در این امر با مشکل مواجه شدند. درحالی که النصره مسلح تر از داعش نشان می داد.
سه: سومین نتیجه ای که از اظهارات «ابو جمیل» می توان گرفت، مربوط به آینده جنگ در القلمون با ورود به بحران سیاسی مرتبط با قضیه عرسال در لبنان است که موجب می شود، به میدان پیچیده ای تبدیل شود.
درگیری هایی که چند روز پیش در منطقه القلمون رخ داد، دارای نشانه های استراتژیک و خاص خود بود و بر این امر تاکید می کرد که نبردهای جاری در این میدان با نبردهایی که در آینده در عرسال شاهد آن خواهیم بود، ارتباط تنگاتنگ دارد.
اهمیت این نبرد که 12 ساعت بطول انجامید، در این امر نهفته بود که سرانجام رزمندگان حزب الله موفق شدند، بر بوستان های اطراف عرسال تسلط یابند و کنترل آنها را در دست گیرند.
این نبرد همچنین موجب شد، رزمندگان حزب الله زمینه نبرد موفق و پیروزمند تپه «الثلاجه» را که مشرف به مناطق وسیع و گسترده ای بود، فراهم کنند.
نبرد باب الهوی این معنا را می داد که حزب الله وارد مناطق اطراف و پیرامونی عرسال شده و در معنا و مفهوم نظامی و لجستیکی این دو نوع تماس در جبهه های عملیاتی عرسال برایش فراهم شده است. نوع اول، تماسی نظامی و مناطق پیرامون عرسال را در برمی گرفت که 1200 عنصر تکفیری النصره به فرماندهی «ابو مالک التلی» و به میزانی کمتر، تعدادی از عناصر گروه تروریستی «ارتش آزاد» به فرماندهی سرهنگ فراری ارتش سوریه «رفاعی» در آن پراکنده شده اند.
بر این اساس «ابو جمیل» مربع عرسال و اردوگاه های پناهجویان سوری در این منطقه را به «ماهی» بدون آب تشبیه می کند و تاکید می کند که بخش قابل توجهی از کمک های بشر دوستانه ای که بدست پناهجویان سوری در این منطقه می رسد، به عناصر مسلح داده می شود. به این ملاحظات فوق الذکر باید این نکته را هم اضافه کرد که عناصر مسلح شهرک عرسال و مناطق اطراف آن سه روز از روزهای هفته را در این اردوگاه ها و چهار روز را در میدان های نبرد سپری می کنند.
سوالی که در اینجا «ابو جمیل» مطرح می کند، این است که چگونه می توان کمک های پناهجویان سوری مقیم 8 اردوگاه مناطق شرقی لبنان را به عناصر مسلح و گروه های تروریستی پراکنده در منطقه القلمون قطع کرد.